يکشنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر» به بهانه روز فرهنگ عمومی
فکرشهرـ الهام راسخی: فرهنگ چیست؟ شاید این سوال را هرگز از خودمان نپرسیده باشیم اما بارها و بارها انگ بی فرهنگی را به دیگران چسباندایم. انگ کارهایی که حتی ممکن است خودمان هم گاهی آن را انجام داده باشیم؛ رد کردن چراغ قرمز، راهنما نزده موقع پیچیدن، بوق زدن ها مکرر و بی دلیل، زباله ریختن، اذیت و آزار همسایه ها، تندخو بودن، بلند حرف زدن با تلفن همراه، سرک کشیدن به زندگی دیگران، بد نشستن در تاکسی، پارک ماشین و موتور در پیاده رو، ویراژ دادن با موتور در چمن پارک ها...
کد خبر: ۴۹۳۱۰
دوشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۷ - ۰۵:۰۹

فکرشهرـ الهام راسخی: فرهنگ چیست؟ شاید این سوال را هرگز از خودمان نپرسیده باشیم اما بارها و بارها انگ بی فرهنگی را به دیگران چسباندایم. انگ کارهایی که حتی ممکن است خودمان هم گاهی آن را انجام داده باشیم؛ رد کردن چراغ قرمز، راهنما نزده موقع پیچیدن، بوق زدن ها مکرر و بی دلیل، زباله ریختن، اذیت و آزار همسایه ها، تندخو بودن، بلند حرف زدن با تلفن همراه، سرک کشیدن به زندگی دیگران، بد نشستن در تاکسی، پارک ماشین و موتور در پیاده رو، ویراژ دادن با موتور در چمن پارک ها، بدقولی کردن، قطع درختان به بهانه گرفتن دید مغازه و...؛ و در آخر وقتی از دور به تماشای شهر بنشینی، قصه شهر «هرت» را در ذهن تداعی می کند. شهری که در آن هرکسی برای خودش قانونی به دلخواهش می نویسد و سرسختانه به آن عمل می کند. 

در حال حاضر بیشتر مردم همدیگر را به بی فرهنگی متهم می کنند و با حسرت از دوران گذشته حرف می زنند، اما آیا این موضوع صحت داشته است؟ اینکه نیاکان ما آدم های با فرهنگ و متمدنی بوده اند؟ اگر اینطور است پس چرا وضعیت الان ما به این شکل است؟ آیا ما در زمینه فرهنگ مثل بسیاری از موارد دیگر پس رفت کرده ایم؟ 

در تمام موارد، اشتباهات و کارهای ضدفرهنگ خودمان را به گردن مشکلات، گرفتاری ها، فشارهای اقتصادی و... می اندازیم دلایلی که در برخی موارد درست و به جا هم هستند اما در اینجا یک سوال پیش می آید و آن این است که «اگر ما اینگونه بدفرهنگ رفتار کنیم، آیا آن مشکلات حل می شوند یا روند حل آنها بهبود پیدا می کند؟» قعطا پاسخ منفی خواهد بود و برعکس، نتیجه معکوسی خواهد داشت و خشم و ناراحتی را هم بر بقیه مسائل اضافه می کند. شاید جمله هرآنچه می پسندی برای دیگران هم بپسند، موجزترین و نغزترین جمله ایست که می توان در ارتباط های روزانه ای که در جامعه باهمدیگر داریم، از آن بهره گرفت، زیرا قطعا آدم ها همیشه برای خود بهترین چیزها را می خواهند که اگر برای دیگران هم بخواهند، تا حدی از مشکلات فرهنگی ما در بحث ارتباط با همدیگر حل خواهد شد.

در این رابطه از مردم پرسیدیم که فرهنگ چیست و فرهنگ عمومی یعنی چه؟

فریده گفت: من می تونم از شهر کوچیک خودم شروع کنم و هی بالاتر که بروم گسترده تر شود. به نظر من این که هر انسانی چه عقایدی داشته باشد، چه طرز تفکری داشته باشد، چه پوششی داشته باشد، تنها برمی گردد به خودش و این که من به عنوان یک خانم، وقتی می روم بیرون با یک تیپ و رفتار موجه و مردهای ما حریصانه نگاهت می کنند و تو را به باد متلک می گیرند، این یک نوع بی فرهنگی است. چون ما احترام گذاشتن را یاد نگرفته ایم. چون تو این شهر، کنسرت برگزار نمی شود. فعالیت فرهنگی نداریم. متلک های مردم. پچ پچ زن های قدیم. نمی توانی بروی شب در خیابان قدم بزنی.

محبوبه باقری گفت: یک مشکل ما چشم و هم چشمی است. مثلا توی یک محله ای یک آدم بیچاره ای می آید یک دکه فلافلی می زند، تا می بینند که دوتا مشتری دارد، هم محله ای هایش می گویند وای چقدر مشتری دارد، بیایید ماهم همین کار را بکنیم. طرف می رود مثل همان کار را دو متر آن طرف تر راه می اندازد و به این هم فکر نمی کند که نان رفیق و همسایه اش را آجر می کند. مثل دشمن خونی باهم رفتار می کنند. در برازجان هرکاری یکی راه انداخت، یکی دیگر مثل همرن کار را کنارش راه می اندازد. به همدیگر رحم ندارند. در ایام محرم، یک روضه خوان از مشهد آمده بود، شب دوم گفت آقا چرا همه تو این شهر فقط تی وی فایو سوار می شوند؟ رازش چیست؟ چرخش تو شهر شما بهتر می چرخد؟ یا اینکه به شما تخفیف ویژه می دهند؟ مثلا در همین خیابان فردوسی، اول فقط یک غذافروشی بود، الان شما برو 10 تا هست. کاش یک جوری می شد که در کارهای خوب و خیر چشم و هم چشمی می کردیم. آن موقع نه فقط شهرمان که دنیامان گلستان می شد.

آقای بهزادی به «فکرشهر» گفت: برای فرهنگ جامعه باید تلاش و پیگری بیشتری بشود از طرف دولت؛ متاسفانه مسوولین کمتر به این امر توجه می کنند، به امر فرهنگی. باید تلاش بیشتری شود. تا جوان ها به سمت مسائل فرهنگی کشیده شوند. اگر فرهنگ پیشرفت کند بچه های ما هم ترقی بیشتری می کنند.

خانم صادقی 49 ساله گفت: حجاب، اخلاق، مذهب، عمل، کارهایی که مردم انجام می دهند، چه جامعه ای را جامعه بافرهنگی می دانید؟ جامعه ای که طبق روز کار کند. جامعه با کشورهای همسایه و کشورهای اروپایی پیشرفت داشته باشد. 

خانم طاهری 50 ساله به «فکرشهر» گفت: فرهنگ و شعور چیزهایی است که اگر رعایت کنیم، ما جامعه و شهر بهتری داریم. هرکسی به نوبه خودش اگر داخل خیابان، کوچه و محله اش آن را رعایت کند؛ و ام این که چه چیز را رعایت کند و فرهنگ را در چه می بینیم؟ فرهنگ یعنی آداب و رسوم و کارهایی که از نظر عرف مردم قبول دارند انجام شود جزو  فرهنگ است. مثلا کسی که در خیابان ویراژ می دهد، از نظر مردم کار بدی است، اما اگر به قوانین احترام بگذارد، این یک نوع فرهنگ است. همسایه داری با مردم درست رفتار کند. احترام روابط اجتماعی درست به نظرم یک نوع فرهنگ است. 

کل شهروندان یک شهر باید به یک درکی برسند که خودشون به طور ناخوداگاه یک سری کارها را انجام بدهند همه اش منتظر مسوولین و شهرداری و... نباشند. مثلا خودم باید بدانم که شهرم را تمیز نگه دارم. یک وسیله ای که توی پارک است، خودم ازش درست نگه داری کنم یا یک سری ناهنجاری ها را توی شهر به وجود نیاورم. سوار ماشینم که هستم حق و حقوق شهروندان دیگر را رعایت بکنم. وقتی من خودم از خودم شروع کنم و همه اینجوری باشند، شهر خود به خود درست می شود. این ها صحبت های خانم واعظی بود.

خانم خیاطی هم گفت: از نظر من یک جامعه بافرهنگ جامعه ای است که آداب معاشرت خوبی داشته باشند. باهمدیگر، با همشهریان خودشان و نه تنها. آداب معاشرت رضایت بخش نیست؛ برخورد مردم با همدیگر حتی برخورد خانواده ها با همدیگر؛ من برخورد خوبی نمی بینم. خب دلیل آن چیست؟ دلایل زیادی ممکن است داشته باشد، یکی از آنها مشکلات زیاد است. مشکلات اقتصادی و مشکلاتی که همه جوره به وجود آمده است. 

دختر خانم 16 ساله ای هم در پاسخ به سوال من که پرسیدم نظرتان در باره فرهنگ چیست، گفت: فرهنگ اصلا گیر می آید که من بخواهم نظری داشته باشم؟

فرهنگ بستگی دارد و داخل هر جامعه ای متفاوت است. ببینید، مثلا فرهنگ بوشهر با برازجان متفاوت است. فرهنگ شیراز با اینجا متفاوت است؛ در هر شهری متفاوت است. فرهنگ ساخته خود انسان است. مثلا در برازجان فرهنگ چه شکلی است؟ مثلا نحوه ی بزرگ شدن ما... این ها را مریم 30 ساله گفت و ادامه داد: تربیت و چیزهایی که پدر و مادرها گفتند. هر نسلی عوض می شود. مثلا در جنوب فرهنگ فرق می کند. مثلا فرهنگ حجاب، پوشش، صحبت کردن، آیین، این ها در شهری متفاوت تست. طول می کشد که تغیر کند. به نظر شما باید تغیر کند؟ اگر خوب باشد بله، ولی اگر بد باشه نه... مثلا دیدمان نسبت به همسایه هایمان، دیدمان نسبت به افراد، ظاهر بین نباشد. فرهنگی که بد باشد، ادامه پیدا نکند بهتر است. 

آقای محمد قدرتیان 56 ساله گفت: ببینید خیلی ساده... همین کنار خیابان ها را ببینید؛ این خیلی پیش پا افتاده است این ها فرهنگ عمومی مردم است. این آت و آشغال هایی که ریخته می شود، نمونه ساده اش. طرف شب می رود توی پارک می نشیند، هندوانه را می گذارد زمین. وقتی می خواهد بگذارد زمین، همچین با احتیاط می گذارد زمین مثل اینکه می خواهد بمب اتم بگذارد زمین، وقتی بلند می شود می رود و تفریحش تمام شده، می بینید پوست هندوانه یک ور، تخمه یک ور. فردا مامور شهرداری باید بیاد زیر پای آنها را جارو کند. این فرهنگ عمومی است. توی رانندگی. طرف فکر می کند هنر کرده که جلوی افسر چراغ قرمز را رد می کند. همین آقا اگر برود آن طرف آب، کشور دوبی، اگر به او بگویند گردنت را خم کن تا پس گردنی به تو بزنیم، می گوید باشه چشم... محکم تر بزن تا نشان بدهم که شهروند خوبی هستم... اما در کشور خودش، این کار راو می کند. این فرهنگ عمومی است والسلام.

آقایی 56 ساله هم به «فکرشهر» گفت: والا اگر فرهنگ داشته باشیم خیلی بهتر است، باید تلاش کنیم که فرهنگمان بهتر شود. فرهنگ، رعایت کردن کلیه شئونات است. چه طور صحبت کنیم. چطور برخورد کنیم. فرهنگمان بالا برود.

حسین علی یزدان پناه هم گفت: مهم ترین چیزی که امروز می تواند فرهنگ یک جامعه را مشخص کند، ادب و نگرشی است که نسبت به دیگران در جامعه دارد. اگر ما فرهنگ داشته باشیم، مثلا در رانندگی، چه کسانی چراع قرمز را رد می کنند؟ به این ها می گویند بی فرهنگ. یا برای مثال افراد در بازار به خاطر کوچک ترین اختلافی که با فروشنده پیدا می کنند، شروع به داد و بیداد می کنند، چون این فرهنگ برایشان جا افتاده است. 

فرد دیگری گفت: در جامعه ای که همه با همدیگر ارتباط داریم، نیاز است که نسبت به یک سری موضوعات اطلاعات کافی داشته باشیم، برای کمک به همدیگر و رفع نیازهای همدیگر، چه فکری و چه روحی.

اما برای آشنایی بهتر با فرهنگ و به ویژه فرهنگ عمومی، با یکی از اساتید جامعه شناسی به گفت و گو نشستیم که مشروح این گفت و گو در شماره بعد هفته نامه «به فکرشهر» منتشر خواهد شد.

 

نظرات بینندگان
غالب شهروندان نام خیابان ها و پارک ها و فضای سبز محل خود را
|
-
|
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۳:۱۰
وقتی راه و مسیر حد فاصل بین ساختمان بیمارستان شهر تا میدان شهرداری قدیم (دژ برازجان/کاروانسرای مشیر) آسفالته شد، چون ظاهزا نابلو و نشان مشخصی نداشت، و یا اگر هم داشت، در گوشه دنج و زوایای بیروح قرار داشت به خیابان بیمارستان معروف شد و بهمین نام در زبان ها جا افتاد
همچنین است هنگامی که مسیر بیمارستان تا منازل سازمانی (خانه های سازمانی و دولتی برای معلمان غیر بومی) را آسفالت نمودند به خیابان سازمانی شهرت یافت چهار راهی در مسیر همین خیابان که مغازه ای در آن قرار داشت چون نام و تابلو معلومی نداشتب به نام صاحب مغازه که یک زن بود معروف شد
غالب شهروندان نام خیابان ها و پارک ها و فضای سبز محل خود را هم نمیدانند تا چه رسد به جا های دور از محله های خود. مثل خیابان بازار/ امام فرهنگیان/ آزادی درختی/ بهارستان
یک راننده تاکسی که ادعا میکرد تمام خیابان های شهر را رفته و بلد است وقتی به او گفته شد که خیابانی که در آن نشسته و به نام آن آدرس میدهد، بهارستان است نه خیابان درختی، میگفت من تابلو ئی در این خیابان ندیده ام و تا زمانی که تابلوئی نبینم به أن حیابان درختی خواهم گفت. جالب است که حتی بعضی از حضرات هم لین خیابان را به اسم خیابان درختی میشناسند و حتی به شرکت کنندگان آزمون رانندگی برای حاضر شدن در آنجا با همین نام أدرس میدهند. وقتی خیابان یا میدان و فضای سبزی تابلو مشخص و قابل رؤیت و در معرض دید نداشته باشند، توده مردم خود اسمی با مسمی یا بی مسمس بر آن میگذارند که ممکن است فرهنگی نبا شد

اگر نام خیابان ها تابلو مشخص و در معرض دید همگان قرار نداشته باشد مردم خودشان اسمی برای آن انتحاب خواهند کرد که ممکن است نامی غیر فرهنگی باشد و وقتی جا افتاد دیگر عوض کردن آن به إسانی ممکن نیست
وقتی دید کلاه سرش رفته....
|
-
|
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۴:۰۸
پول را که گرفت: - خیلی میخوایش؟ -ها. چند کیسه پر از دعا آورد و یکی از آنها را بیرون آورد و چیزهائی بر آن نوشت و بدست او داد تا نمیدانم کجا بگذارد که بمراد برسد.. گفته بود که یکی را خیلی میخواد. وقتی دعا را گرفت و از خانه ملای دعا نویس بیرون ۀمد، کنجکاوی آزارش میداد. نتوانست در مقابل کنچکاوی های فضول ش مقاومت کند. دعا را باز کرد تا ببیند چه در آن است. هنگامی که دید به جای آیات آسمانی یک مشت خطوط جنی و عجیب و غریب بر روی کاغذ دعا نقش بسته و سرش کلاه رفته، همانجا دعا ی خط خطی کذائی را پاره پار کرد و بدور ریخت. پول ش رفت به یار هم نرسید! ( و پول آوی و دوست هم نرسی ). د
سرگذشت واقعی از سال های نه چندان دور
|
-
|
سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۷ - ۰۵:۰۷
 سرگذشت واقعی از سال های نه چندان دور    پدرش  سال ها  بهمراه خان در کوه ها متواری شده بود.  خالو هاش او و مادرش را  به منزل خود آورده و از آنها نگهداری میکردند.
  آنطور  که خود تعریف کرده است:  یک روز خالو بزرگتر خندان  خندان  و  با  نوعی شیطنت گفت:
  لباس آی نو ات را بپوش و  خودتو آماده کن،  امشب یه جای خوبی میخوایم بریم!  میگفت من متحیر و تمام روز همه ا ش تو این فکر بودم و از خود میپریدم که کجا قرارست برویم
مهمونیی
 شب همان روز  توافق ها صورت گرفت. کار خوب پیش رفت و همه چیز بخوبی  و خوشی انچام شد   خودش قبلا با  دیگری قرار مداری داشت
 وقتی طرف خبر دار شد، تهدید کرد که بهمش خواهد زد
 میگفت: « اگر از خودم بهتر نباشه بهمش میزنم. ». وقتی هم به منزل أنها رفت همگی ترسیدند و نگران از این بودند که آمده است تا همه چیز را بهم بزتد ؛  ولی موقعی که با بهتری روبرو شد و او را دید ، فقط گفت: « مبارکشون  باشه ، به پای هم پیر بشن »
 خانواده متعصبی بودند. با اینکه بخانه آنها میرفت ولی اچازه نمیدادند نامزدش را ببیند و  عروس را  قایم میکردند. میگفتند تا  وقتی عقد  نشده نباید او را ببیند
 اما او هم به اندازه خودش زرنگ بود! : یک روز که منزل آنها بود خود را  به مریضی زد و وانمود کرد که دل درد دارد.  رفت و در اتاق دراز کشید تا موقعی
همسر آینده اش سر حوض میاید ظرف بشورد او را ببیند!  اما اونا  از او  زرنگتر بودند و  در را به روی او  بستند و کلون در  را هم مجکم زدند. پسره  بی حیا   چشم چران  از  رو نرفت و از درز  و شکاف در بسته، دزدانه و  دزدکی نامزدش را  دید زد
 .سال های طولانی با هم بخوبی و خوشی زندگی کردند.
از فرزندان و نوه هاش تعدادی مثل خود او  فرهنگی هستند البته با تحصیلات بالاترتر و دانشگاهی،  حتی استادی دانشگاه خدا بیامرز ها عمر درازی داشتند.
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر