پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
کد خبر: ۷۴۹۰۲
يکشنبه ۰۲ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۱۸

فکرشهر: رضا معتمد پیشکسوت رسانه‎‏ای استان بوشهر در یادداشتی با عنوان "قاضی این بار هم کار خودش را کرد" به بیان خاطره‎ای از معلم و مدیرمسئول فقید هفته نامه چشم انداز جنوب پرداخته است.

غلامعلی قاضی زاده مدیرمسئول هفته‌نامه چشم انداز جنوب و روابط عمومی سوادآموزی اداره کل آموزش و پرورش استان بوشهر بود که از مدتی پیش و در پی ابتلا به بیماری کرونا در بیمارستان شهدای خلیج فارس بوشهر بستری شده بود و روز گذشته جان به جان آفرین تسلیم کرد.

هفت ماه قبل وقتی کرونا در ایران هم شعله کشید، همه فکر می‌کردیم این هم از آن آتش‌هایی است که چند صباحی بعد خاموش می‌شود و حتی حرارتش یا به‌قول ما بوشهری‌ها «بلازه‌»اش هم به ما نخواهد رسید اما الآن تنها با هفت ماه فاصله می‌بینیم که در استانمان که اوایل سفید بود، با ۴۳۰ درگذشته‌ی کودک و جوان و میان‌سال و پیر، درست وسط آتشیم.

هر روز خبر داغ عزیزی و رحلت رفیقی و آخرینش تا این ساعت و این شب غلامعلی قاضی‌زاده است. همکار فرهنگی و رسانه‌ای‌ام. دوستی با حدود دو دهه رفاقت. مدیر مسئول هفته‌نامه چشم‌انداز جنوب.

سه‌شنبه شب پیش بود که دوست مشترک‌مان آقای دانش‌فر، معاون پشتیبانی اداره کل، زنگ زد و گفت که قاضی‌ هم دچار کرونا شده است.

 می‌گفت، مهندس احمد زنگویی -دوست و همکار دیگرمان- به خانه‌شان رفته است و او را که گویا چند روز هم درگیر بیماری بوده، به بیمارستان رسانده. می‌گفت دکتر گفته است که پنجاه درصد ریه‌اش درگیر شده و دیر آمده است.

 خیلی نگران بود و خوش‌بین نبود که قاضی دوباره برگردد. باور این‌که قاضی برنگردد، برایم سخت بود.

با خودم می‌گفتم چند روزی در بخش تحت مراقبت است و سلامت برمی‌گردد. فردا صبح به تلفنش زنگ زدم. پاسخ نداد. یکی دو ساعت بعد دیدم که پیامک داده که «آقای دکتر به‌خاطر مشکل تنفسی نمی‌توانم صحبت کنم. شرمنده. محبت کردید.» 

برایش نوشتم «ان‌شاءالله خداوند شفا دهد.» 

پنج‌شنبه باز از آقای دانش‌فر سراغش را گرفتم، از قول خواهر یکی از همکاران که سرپرستار بخش بود، گفت که وضعیتش همچنان نگران کننده است. نگران‌کننده از این جهت که می‌دانستیم مشکل قند دارد. 

من همواره نگران قند قاضی بودم. حتی پیش از کرونا. مدام با عتاب دوستانه‌ای که اغلب اوقات در صحبت‌هایم با او به‌کار می‌بردم، به او یادآوری می‌کردم که قند چه بیماری مرموزی است چون خبر داشتم که زیاد اهل پرهیز نیست و او مطابق معمول می‌گفت:«چشم آقای دکتر.» راستش به چشم گفتن‌هایش هیچ‌وقت اعتماد نداشتم چون او به‌دلیل طبع ملایم و طینت آرام و شوخ‌طبعی ذاتی‌اش، هرگز اهل مخالفت زبانی نبود.

معمولاً چشمی می‌گفت و کار خودش را می‌کرد مثل همان وقت‌هایی که برایش اظهار نگرانی می‌کردم از عکس‌های اولی که برای نشریه‌اش انتخاب می‌کرد یا تیترهای جسورانه‌ای که می‌زد.

 به او می‌گفتم قاضی مراقب باش محیط این‌جا کوچک است؛ برایت مشکل درست می‌کنند و او می‌گفت «چشم» اما هفته‌ی بعدش هفته‌نامه‌اش که به‌دلیل مشکلات مالی به طور غالب سیاه و سفید چاپ می‌شد، بیرون می‌آمد با عکسی و تیتری از همان عکس و تیترهایی که دوست داشت.

بعد از آمدن کرونا یکی دو بار در اتاق آقای دانش‌فر، باز با همان عتاب دوستانه به او گفتم قاضی، لااقل الآن دیگر بیشتر مراقب باش؛ این بیماری برای افرادی چون تو که زمینه‌اش را داری خیلی خطرناک است و او باز هم گفت: «چشم.» نمی‌دانم مراقب بود یا نه اما مگر چقدر می‌شود مراقب بود در مقابل موجود مرموزی که در زمین و آسمان و اتاق و میز و ماشین و خلاصه همه جا جولان می‌دهد؟

امروز ظهر دوباره از آقای دانش‌فر وضعش را پرسیدم. زنگ زد به آن همکاری که خواهرش سرپرستار بخش است و صدایش را گذاشت روی بلندگو. می‌گفت که قاضی زیر دستگاه است و طرز کار این دستگاه آن است که میزان اکسیژن خون را به صد در صد می‌رساند اما اکسیژن خون قاضی با دستگاه هم حدود هفتاد درصد است و این نشانه‌ی خوبی نیست. 

بعد از ظهر با همین نگرانی به خواب رفتم. قبلش به خانمم گفتم که وضع قاضی‌زاده خوب نیست و خوب نبود. 

ساعت شش و سی دقیقه تلفنم زنگ خورد. دیدم علی احمدی، مدیر مسئول خلیج فارس است. به دلم بارید که نکند خبری ناگوار داشته باشد. جواب ندادم. چند دقیقه بعد دیدم پیامک گذاشته که قاضی هم رفت. پرسیدم مطمئنی؟ گفت بله خودم از بیمارستان پرسیده‌ام. دنیا روی سرم خراب شد. بعدش علی هوشمند زنگ زد، بعدش امید غضنفر، جواد شمشیری ... به هیچ‌کس نتوانستم جواب بدهم. رمق جواب دادن نبود.

قاضی هم رفت. خیلی بی‌سر و صدا. این بار هم کار خودش را کرد. دلم برای چشم گفتنش تنگ می‌شود و برای شوخی‌هایش و بذله‌هایی که بعضی وقت‌ها این‌جا و آنجا نقل می‌شد.

از همه بیشتر دلم برای تیترها و عکس‌های اول هفته‌نامه‌ی سیاه و سفیدش تنگ می‌شود. تیترها و عکس‌هایی که خیلی‌هایش در جرأت و شهامت ما نبود.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر