فکرشهر- الهام راسخی: این روزها بازار خبرهای سفر رئیس جمهور به استان داغ داغ است. هر کسی کاغذی برداشته و از مطالبات مردمی و این که باید چنین و چنان میشده و هنوز نشده می نویسد. هر شهرستان، بخش و روستایی مشکلات و مطالباتی دارند که اکثرا بی شمار و تکراری اند. از جمله راه آهن بوشهر-شیراز، اشتغال بومیان در صنایع نفت و گاز استان، ته لنجی، خشکسالی و کمبود آب و...
وقتی این حالت ها را می بینم به یاد زمان کودکی ام می افتم. وقتی که پدرم بعد از دو-سه هفته خسته و کوفته از سفر کاری برمی گشت و ما بچه ها دورش جمع میشدیم و منتظر بودیم از خواب بیدار شود. زیرا در زمان غیبت پدر، هر وقت چیزی میخواستیم مادرم آن را به زمان آمدن پدر موکول میکرد. برای همین همیشه از بازگشتش به شدت خوشحال می شدیم و مثل گنجشکانی که هر کدام منتظر گرفتن سهمش است دور او و خستگی هایش حلقه می زدیم تا از وجود او چیزی نصیبمان شود و به خواسته هایمان برسیم. وقتی پدر بیدار می شد هرکسی چیزی داشت و به او نشان می داد؛ یکی در کارنامه ش نمره های خوبی داشت. یکی می گفت: «من هر روز می رفتم نان می خریدم». یکی می گفت: «من خرید های خانه را انجام می دادم». خلاصه هرکسی می خواست از کارها و خدماتی که در نبود پدر کرده بگوید تا به خواسته اش برسد.
اما آنطور که مادر قول داده بود هرگز اتفاق نمی افتاد. چون اگر مادر از رفتار ما به پدر شکایت میکرد که پرونده مان همان موقع بسته میشد و اگر باب طبع او بودیم و بهانه ای نداشت آمدن پدر نیز برای رسیدن به چیزهایی که می خواستیم فایده ای نداشت؛ چون پدر هم مثل مادر، ما را به گرفتن پول هایش از آدم های ناشناس حواله می کرد.
آن زمان که بچه بودم نمی دانستم که جیب پدر و مادر یکی است و آنچه که مادر توان خریدنش را ندارد بخاطر قدرت مالی پدر است و همه ی این پاسکاری ها برای سر دواندن ما و جلوگیری از گریه زاری و اعتراض ما بچه هاست وگرنه خودشان هم میدانند که هیچ اتفاقی نمی افتد و اگر قرار بود اتفاقی بیافتد مادر می گرفت و نیازی به حضور پدر نبود.
این حواله کردن ما به پدر و بازگشتش از سفر آنقدر ادامه پیدا میکرد تا آن خواسته به کلی از یادمان برود یا اینکه از سن مان بگذرد و با جمله: « تو دیگر بزرگ شده ای و این بدرد سن تو نمی خورد» آن را به کلی از لیست ما حذف کنند و خودشان را نجات بدهند.
حالا که قرار است رئیسجمهور به استان سفر کند دقیقا آن اتفاقات کودکی برایم زنده و روشن شده است. دوست دارم به تمام کسانی که هر روز مشکلات و مطالبات مردم را لیست میکنند و می خواهند زودتر از دیگری به رئیسجمهور برسانند بگویم اگر قرار بود این مشکلات رفع شود و این مطالبات برطرف شود، میشد زیرا که در هر استان، شهرستان، بخش و حتی روستایی دولت به اندازه ی کافی و گاهی هم زیادی نماینده دارد که وظیفه دارند مشکلات را برطرف و خواسته های مردم را برآورده کنند و نیازی به حضور شخص رئیس جمهور و دستور او نیست زیرا اگر رئیسجمهور هم در مواردی دستور مستقیم بدهد باز همین مجریان دولت و مسوولان وقت هستند که باید آن را عملی کنند نه خود رئیسجمهور؛ پس نامه هایتان را توی جیبتان بگذارید و آن را به آدرس مسوولانتان پست کنید.
به نظرم نامه هایشان را بنویسند و آن را در سطل زباله بیندازند بهتر است
بهتر است هر نفر کاسه ای جلویش بگذارد و از همان مسیری که رییس جمهور رد میشود بشیند
این جوری شاید رییس جمهور از جیبش مقداری پول در کاسه بریزد
چون نامه ها را به ادارات دولتی میفرستند برای پاسخگویی که به قول شما پاسکاری مادر به پدر است