سه‌شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی فکرشهر/ اندر حکایت آزادی بیان؛
فکرشهر: حالا هی این رسانه های بیگانه ی از خدا بی خبر می گویند در ایران آزادی نیست، آزادی نیست. باباجان این ها همه دروغ است. به جرات می توان گفت ایران آزادی بیانانه ترین کشور ...
کد خبر: ۱۰۶۱۴
شنبه ۱۵ فروردين ۱۳۹۴ - ۰۴:۳۴

*  احسان مظاهری 

\n\n

فکرشهر: حالا هی این رسانه های بیگانه ی از خدا بی خبر می گویند در ایران آزادی نیست، آزادی نیست. 

\n\n

باباجان این ها همه دروغ است. به جرات می توان گفت ایران آزادی بیانانه ترین کشور در طول تاریخ است. وا... به خدا. باور نمی کنید؟ بیایید با هم قدم بزنیم برایتان توضیح بدهم. قدم بزنیم؟ من غلط می کنم با کسی قدم بزنم. هنوز یقه ی ممدجواد را ول نکرده اند آنوقت حرف از پیاده روی می زنید؟ کمی شرم هم چیز خوبی است وا... . اصلا صندلی بگذارید  دور هم بنشینیم. چه معنی دارد آدم قدم بزند نعوذبا... . خیلی خوب. حواست پیش من باشد. اصلا از همین بحث پیاده روی شروع می کنیم. شما کجا مملکتی را دیده اید که در آن همه بتوانند هرچه از دهنشان بیرون می آید را به وزیر خارجه آن مملکت بگویند فقط برای یک ربع قدم زدن؟ نه واقعا سراغ دارید؟ ندارید دیگر. نه گوش کن. وقتی دلیل نداری الکی حرف نزن. بعد این مجری های مو اکستنشن کرده ی خارج نشین، می گویند آزادی نیست. انگار تا حالا به گوششان نخورده که میدان آزادی در تهران قرار دارد. کشوری که میدان آزادی و خیابان آزادی دارد، بعد برای خودش آزادی ندارد؟ شما بخاطر یک ربع راه رفتن می توانید پدر یک وزیر را دربیاورید آقاجان. دیگر اگر آدامس هم در دهانش بود که آزادی شما بیشتر می شود و علاوه بر پدر، می توانید پدربزرگ طرف را هم دربیاورید. آزادی که با کسی شوخی ندارد. شما می بینید نویسنده ها آزادند هرچه می خواهند در کتاب هایشان بنویسند. فیلمسازها آزادند هر فیلمی دوست دارند بسازند. اما از آنجایی که آزادی یک امر دوطرفه است، بقیه هم آزادند که به آن کتاب مجوز چاپ ندهند یا مثلا مجازند فیلم را از پرده پایین بکشند. یعنی از یک طرف شما هر چیزی دل تنگتان بخواهد، می توانید روی کاغذ بیاورید و از طرف دیگر می توانید از قیافه ی هرکسی خوشتان نیامد ، به او مجوز چاپ ندهید. یعنی آزادی خیلی چیز عجیبی است ها!!! 

\n\n

شما در دو صورت عصبانی می شوید. اگر متاهل باشید از دست همسرتان اعصابتان خورد می شود و اگر مجرد باشید از دست نگرانی های بی مورد پدر و مادرتان. در هر دو صورت شما یک فرد عصبانی هستید. شما آزاد هستید این عصبانیت را بر سر هر یک از اعضای دولت که حال کردید، خالی بنمایید. یعنی از رییس جمهور گرفته تا در بازکن نوشابه ی دفتر ریاست جمهوری، همه را می توانید نقد کنید و مطمئن باشید که هیچ کس با شما کاری ندارد. نقد سازنده و ناسازنده هم نداریم. هرچه بیشتر، بهتر. تازه از نقدهای شما اسقبال های عجیب و غریبی هم صورت می گیرد. حتی ممکن است اگر بیکار باشید سریع تر هم استخدام شوید برای خودتان. یعنی کسانی هستند که شما را بخاطر شجاعت در انتقاد از اعضای دولت تشویق می کنند. یک مثال خوب در این زمینه، همین بیست و سی خودمان ( که بی بی سی متقلب از روی دست آن نگاه کرد و اسم خودش را گذاشت بی بی سی)  است که انصافا معتدل و منتقد هستند. چند وقت پیش یک جمله از سخنرانی آقای رئیس جمهور را برداشته بودند و چنان آب و تاب می دادند و بالا و پایین می بردند و اینور و آنورش می کردند که اصلا یک معنای دیگری از آن درآوردند. شده بود مثل سریال اوشین. یعنی یک چیزی می دهی و یک چیزی که هیچ ربطی به آن ندارد تحویل می دهند. خلاصه تلوزیون برای خودش از آزادی استفاده کرد و یک حالی به دولت داد (بخوانید یک حالی از دولت گرفت). آقای رئیس جمهور بیچاره هم هیچ نگفت. او با خودش فکر کرد مگر یک رئیس جمهور چقدر می تواند جلوی آزادی رابگیرد. چرا؟ چون رسانه ها آزادند برادر من. شما کجای جهان را دیده اید که یک مجری معمولی بوسیله آزادی بیان، اینطور درباره رئیس جمهور هرچه می خواهد بگوید و هرکجا از حرف های رئیس جمهور را که دلش خواست پخش کند و در مقابل، رئیس جمهور فقط کنایه وار به این مسائل اعتراض کند؟ اگر از من بپرسید، می گویم فقط در این بوم و بر. چون اینجا اصلا آزادی یک چیز عجیب و بزرگی است! 

\n\n

حالا بعضی هم می گویند زیاد بزرگش نکن. می گویند صدا و سیما هم هرچه باشد صدا و سیماست. یک روزنامه نیست که راحت بتوانند درش را تخته کنند. اما مثال بعدی من همین روزنامه است. شما روزنامه ی کیوان را ببینید. یعنی واقعا اشک در چشم آدم جمع می شود که یک روزنامه چقدر دلسوز!!! خدا شاهد است تیترهایش را ببینید، چقدر شجاعانه انتقاد می نماید!!! یک روز درمیان تیتر می زند. یک روز هرچه می تواند به اسرائیل و آمریکا می گوید، روز بعد همانها را به دولت و هیاتش می گوید. انگار نه انگار که این دولت مال ایران است، مال کشور خودمان است. این روزنامه اصلا تبعیض سرش نمی شود. یعنی یک ریز دولت را سوال کوب می کند. چنانکه بعضی دوستان از سر حق و انصاف لقب توپچی به بروبچه های آن روزنامه دلیر داده اند. تو بگو اینقدر ترس در وجودشان باشد که این مقاله را من می نویسم نکند کسی به من گیر بدهد. هیچ، هیچ ترسی. فکر می کنی رئیس جمهور و وزرا در مقابل این انتقادات بی وقفه چه می کنند؟ یادتان می آید گفتم آقای رئیس جمهور کنایه وار از صدا وسیما انتقاد می کند؟ در مقابل این روزنامه حتی کنایه ای هم در کار نیست. هیچ، هیچ، هیچ. آزادی کامل. از همین جا اجازه می خواهم به دلیل بی پروایی های بی شمار این روزنامه برایشان یک تبلیغ هم بکنم. شما هرجا که باشید می توانید به این روزنامه کمک کنید. چطور؟ الان می گویم خدمتتان. فقط در خانه بنشینید و اخبار ببینید. دقت کنید هیات دولت اگر نخی روی کت شان بود، عینکشان کج بود، قدم می زدند، نشسته بودند، سکوت کرده اند، حرف می زنند، با لبخند یا اخمو، هرچه هست به این رسانه ی بزرگ اطلاع داده تا آن ها با قلمی زیبا و مدرن آن را در شانصد صفحه بگنجانند و مثل پتک بر سر دولت بکوبند. آزادی که با کسی شوخی ندارد عزیز من... 

\n\n

از طرف دیگر شما می توانید مواضعی کاملا متفاوت با مواضع دولت داشته باشید و برای خودتان جار بزنید. در این مثال خواهیم پرداخت به مرگ ملک عبداله پادشاه مریض عربستان. همانطور که مطلع می باشید دولت محترم این مصیبت وارده بر خاندان سعود را تسلیت گفته و ممدجواد را به ریاض فرستاد. در این مورد ما می توانیم موضعی مخالف با موضع دولت محترم داشته باشیم و بدینوسیله دولت را در مجامع بین المللی تحت فشار قرار داده و برای خودمان به آن بخندیم. آزادی یعنی همین برادر من. اگر دروغ می گویم بگو دروغ نمی گویی. ما می توانیم هرچه دلمان خواست به ملک عبداله بگوییم و حالش را ببریم. اگر رئیس جمهور تسلیت گفته ما می توانیم آن را تبریک بگوییم. اساسا آزادی این نیست که شما آزاد باشید، آزادی در این است که هرچه دلتان می خواهد به دولت بگویید. 

\n\n

مهم نیست این دولت با رای نوزده نفر یا نوزده میلیون نفر بالا آمده باشد. آزادی به حدی است که شما می توانید راست راست در چشم دوربین خبرنگاران نگاه کنید و با یک فیگور خداپسندانه بگویید این دولت لب مرزی است. نه آن نوزده میلیون نفر که شخص رئیس جمهور هم به او اعتراض نمی کند. چرا؟ چون آزادی است برادر من. در کل برای انتقاد از دولت هیچ آداب و ترتیبی مجوی. اگر با قیافه ی وزیر علوم حال نکردی آنقدر می توانی سرش نق بزنی که خودش برود. اگر دولت خواست یک وزیر دیگر بیاورد، تک تک ما می توانیم هر چه دلمان خواست به وزرای پیشنهادی ببندیم. آزادی قدرت عجیبی دارد. آنقدر قدرت دارد که رئیس جمهور را مجبور می کند وزرایی بیاورد در کابینه که خودش نمی خواهد و نمی شناسد. مثلا اگر یک نفر اختلاس کند، دولت پدر خودش را هم دربیاورد نمی تواند پول مردم را از او پس بگیرد. نمونه اش بابک خان. سر و مر و گنده در زندان لم داده و از هوای بهاری لذت می برد. اگر کسی بگوید پول بیت المال را بیاور پس بده می گوید ندارم. می گوید این کف دست مو ندارد، بیا بکن. بعد قلیان میوه ای می کشد و دود حلقه ای بیرون می دهد. آزاد است برای خودش. اگر دولت خیلی بر سرش فشار بیاورد هم می تواند به نشانه اعتراض به سلب آزادیش، دود معمولی بیرون بدهد تا همه بدانند چه رنجی می کشد. 

\n\n

در پایان دو نکته لازم به ذکر است. اول اینکه درست است همه آزادی دارند و حالش را می برند اما خود دولت از این قاعده خارج است. دولت در مقابل مجلس و تک تک نمایندگان مسئول است و باید هی به آن ها توضیح بدهد و هی معذرت خواهی کند و هی قربان صدقه شان برود. دولت باید در هر روز، یک وزیر به مجلس بفرستد تا سوال باران شوند و هی کارت زرد بگیرند. دولت حق ندارد پیاده روی کند. دولت حق ندارد با بابک خان برخورد قاطع بنماید. دولت در کل حق ندارد که حق داشته باشد. نکته دوم اینکه آزادی، الکی که نیست. اگر شما حق داشته باشید هر حرفی بزنید که بند روی بند سنگ نمی شود!!! آزادی فقط در برابر اعضای کابینه است که مجاز است. مثلا شما تا دلتان بخواهد می توانید به ممدجواد، وزیر خارجه کشورمان  گیر بدهید که چرا موهایش ریخته یا چرا از خمیردندان تریدنت استفاده می کند، اما نمی توانید جلوی دودهای حلقه ای بابک خان را بگیرید. رئیس جمهور اگر نیمچه لبخندی بزند می توانید به عنوان یک نئوتوپچی، سریع آمار لبخندش را به روزنامه کیوان بدهید تا به دولت یک حال اساسی بدهد اما اگر هرکسی برای تسلیت مرگ هوگوی عزیز، با مادر او حال و احوال گرمی داشته باشد اصلا نباید اعتراض کرد. با توجه به مطالب فوق، اگر بفهمم یک بار دیگر کسی گفته اینجا آزادی نیست، پدرش را درمی آورم. وا... .

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر