چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
فکرشهر: حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی ابطحی ماجرای دریافت حکم خود به عنوان رئیس رادیو در سال 62 را تعریف کرد.
کد خبر: ۱۵۱۶۲
سه‌شنبه ۰۷ مهر ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۵

فکرشهر: حجت‌الاسلام سیدمحمدعلی ابطحی ماجرای دریافت حکم خود به عنوان رئیس رادیو در سال 62 را تعریف کرد.

\n\n

به گزارش فکرشهر، ابطحی در «اعتماد» نوشت: «ماه دقیقش را یادم نیست اما زمستان ٦٢ بود و بعد از فتح خرمشهر که به رادیو رفتم. رادیو در آن‌ سال‌ها ویژگی‌های منحصر به فردی داشت. رادیو تنها رسانه‌ کشور بود چون تلویزیون از ساعت چهار بعدازظهر برنامه داشت تا ١٠ و ١١ شب و چون تولیدی نداشت، مخاطب چندانی هم نداشت. در اوج جنگ‌های شهری و بمباران‌های شهری بودیم و همین باعث شده بود که خیلی از شهرستان‌ها برق نباشد و مردم هم مدام در حال رفت و آمد به شهرهای مختلف بودند و نمی‌توانستند خبرها را از تلویزیون بشنوند. مطبوعاتی هم نداشتیم؛ دو روزنامه کیهان و اطلاعات که از قبل مانده بود و جمهوری اسلامی هم تازه راه افتاده بود و مخاطب چندانی نداشت. در چنین شرایطی رادیو، مهم‌ترین و فراگیرترین رسانه کشور بود که حتی باطری‌اش هم در کوپن کالا لحاظ می‌شد.

\n\n

196-23.jpg

\n\n

رادیو و تلویزیون به دلیل رسانه‌بودن، اهمیت زیادی داشت و ابزار قدرت بود. برای همین در آن سال‌ها اتفاق‌های پر از فراز و نشیب زیادی برای رادیو و تلویزیون افتاد و مدیران زیادی در سال‌های اول رفت و آمد داشتند. آنقدر این مدیریت دست به دست شد تا مدیریت رسانه به آقای محمد هاشمی رسید. با ریاست ایشان جریانی که این روزها به اسم اصلاح‌طلب و اصولگرا می‌شناسیم، شکل‌گیری‌اش آغاز شد. آقای هاشمی برادر آقای رفسنجانی هستند و آن‌زمان هم یک هدف مهم داشت و اینکه موفقیت‌های برادرشان آقای رفسنجانی در مرکز توجه قرار بگیرند. امام (ره) و احمد آقای خمینی هم رابطه صمیمانه‌تری با ایشان داشتند و مشکلی هم وجود نداشت.

\n\n

من از قبل از انقلاب شاگرد مقام معظم رهبری بودم و ایشان در مشهد از دوستان نزدیک دایی من، شهید هاشمی‌نژاد، بودند. ارتباطات خیلی خوب بود و ایشان هم در مقام ریاست‌جمهوری خیلی به من لطف داشتند. بیت امام و آقای هاشمی از جریانی که آن‌موقع چپ نام داشت و کم‌کم جریان «خط سه» شد، حمایت می‌کردند و جریان دیگری که «راست» نام داشت. در این فضا و با حضور آقای هاشمی، رادیو و تلویزیون هم به سمت جریان موافق بیت و آقای رفسنجانی حرکت می‌کرد و به خصوص تلویزیون این سیاست‌ها را دنبال می‌کرد. اما از آنجا که دوستان راست در رادیو بودند، رادیو زیر بار جریان تلویزیون نمی‌رفت. شیوه انتخاب رادیو و تلویزیون هم شورای سرپرستی بود که مدیرعامل انتخاب می‌کرد. اعضای این شورا حسن روحانی، علی جنتی و محسن دعاگو بودند. اما آقای هاشمی چندان هم زیر بار این شورای سرپرستی نمی‌رفت و از آن‌طرف هم اهالی رادیو با تمام دست‌بستگی‌ها، اما همچنان مرکزیت جریان راست را حفظ کرده بود و در سیاست تعیین‌کننده بود؛ مثلا در برنامه سخنرانی ساعت ١ تا ٢ بعدازظهر، سخنرانی‌های مشهور و مهمی پخش می‌شد که جریان‌ساز بود.

\n\n

در این شرایط شورای سرپرستی و آقای هاشمی به اختلاف برخوردند. محمد هاشمی به حرف آنها گوش نمی‌داد و مدت‌ها با هم کلنجار می‌رفتند. در میان این کلنجارها من مدیر رادیو و تلویزیون بوشهر بودم اما در این فضاها درگیر نبودم. اختلاف‌ها آنقدر ادامه پیدا کرد تا بالاخره شورای سرپرستی تصمیم گرفت تا بدون اطلاع آقای هاشمی و ناگهانی ایشان را عزل کنند و جواد لاریجانی را جایگزین ایشان کنند. بیانیه هم دادند و عصر همان روز بیانیه را در رادیو و تلویزیون پخش کردند. بی‌خبر از دفتر امام هم این اتفاق رخ داد. همه شوکه شدند و تنها جایی که خوشحال شدند، رادیو بود و حتی اهالی رادیو شیرینی پخش کردند.

\n\n

فردای این اتفاق، فکر می‌کنم جمعه‌روزی هم بود، دفتر امام به مساله ورود کرد و امام اعلام کردند که این حرکت غیرقانونی بوده و استدلال کردند اینها نماینده سه قوه هستند و این سه قوه مخالف تعویض مدیرعامل هستند و بیت امام بیانیه داد: «محمد هاشمی همچنان مدیرعامل هستند» و شورای سرپرستی هم در ادامه این جریان استعفا داد. این‌بار آقای هاشمی حکم گرفتند و در نخستین قدم، تصمیم گرفت تا در رادیو تغییر و تحول ایجاد کند.

\n\n

این‌طور شد که قرعه به نام من خورد. من نیروی چپی بودم و در میانه ایستاده بودم. در بوشهر بودم که آقای هاشمی با من تماس گرفتند که عصر تهران باش. پرسیدم چرا؟ گفتند بیا که در تهران کار داریم. همان موقع رفتم فرودگاه، بلیت گرفتم و رفتم تهران. از همان‌ فرودگاه یک‌راست رفتم جام‌جم، طبقه سیزدهم و آقای هاشمی حکم آماده‌شده مدیریت رادیو را به من نشان داد. ٢٤ سالم بود و سر پربادی از انقلاب هم داشتم اما خیلی جا خوردم و همه‌چیز برای من عجیب بود. گفتم اجازه بدهید بروم مشهد با خانواده صحبت کنم، گفتند نه فردا باید بروی سرکار. پرسیدم اصلا چرا من؟ گفتند تو هم آشنای بیت امامی، هم آشنای رئیس‌جمهور و شما بهترین گزینه هستید. بعد هم تصمیم گرفتند که فردا صبح برنامه معارفه را برگزار کنند و فردا صبح برنامه معارفه برگزار شد و مدیر رادیو شدم.»

\n

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر