سه‌شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»/ سه سال بعد از «ایرجو»؛
فکرشهر: تقریبا 13 – 12 سال می شد که با استاد فقید ایرج شمسی زاده ـ ایرجو ـ شاعر گرانقدر و پرآوازه ی جنوب مراودت و رفت و آمد خانوادگی داشتم. ایرج دارای خصوصیات منحصر به فرد فراوانی بود. از جمله تعصب بیش از حد به وطن و زادگاهش گناوه، که...
کد خبر: ۳۱۹۷۵
شنبه ۰۵ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۴:۱۳

فکرشهر ـ سید طالب هاشمی*: تقریبا 13 – 12 سال می شد که با استاد فقید ایرج شمسی زاده ـ ایرجو ـ شاعر گرانقدر و پرآوازه ی جنوب مراودت و رفت و آمد خانوادگی داشتم. ایرج دارای خصوصیات منحصر به فرد فراوانی بود. از جمله تعصب بیش از حد به وطن و زادگاهش گناوه، که این دو تا را تا اندازه ی جان دوست داشت. بارها شاهد بودم که سرود «ای ایران ای مرز پرگهر» که خوانده می شد، چنان به وجد می آمد که می خواست پرواز کند و با تمام وجود سرود را همراهی می کرد؛ گناوه را آنقدر دوست داشت که از توصیفش عاجزم.

میانه اش آنچنان با طبیعت، کوه و جنگل، درخت و گل و گیاه خوب بود و دوستشان می داشت که اگر کوچک ترین ضرری از هر کسی به آن ها می رسید، ناراحت و معترض می شد. با جانوران وحشی نیز به همین خوبی بود و دوست نداشت کسی به آن ها آسیب برساند. چند بار این جمله را گفته ام، بی آزاری و محبتش آن قدر زیاد بود که وقتی در صحرا قدم می زدیم، مواظب بود که مورچه ای، جانوری یا گیاهی زیر پایش له نشود و به همراهان نیز توصیه می کرد که مواظب باشند. 
نوع دوستی اش حرف نداشت. 

اطلاعات و آگاهی اش در حد اعلا بود و جواب هر سوالی را نمی دانستیم از او می گرفتیم.

 در مهمان نوازی فکر نمی کنم کسی به پای او برسد...

 فکر نکنید این چیزهایی را که نوشتم قصه است یا تعریف، نه!! خدا شاهد است که همه این خوبی ها را دارا بود و در آخر:
«با محبت، با ادب، بامهر، با هر چی که خوب
بی توقع، بی ریا، بی ادعا بی ایرجو».

یادش به خیر.

*شاعر محلی سرا

منبع: ویژه بهار هفته نامه فکرشهر

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر