فکرشهر: «این که آحاد مردم ما در بیان انتقادات و نظرات خود و حتی طرح مخالفتهای خویش در مقابل هر مقام و دستگاهی احساس امنیت و آزادی کنند، امری است زیبنده انقلاب که میتواند مایه مباهات فرهنگ سیاسی کشور ما باشد اما این که در شرایطی که چنین امکانی به صورت کامل برای همه مردم وجود ندارد و حتی در بیان برخی انتقادات ساده هم مشکل داریم، عدهای برای طرح توهین و افترا و بیان هر نوع هتک حرمتی دارای امنیت و آزادی باشند نهتنها سنخیتی با عدالت ندارد که میتواند جای سؤال جدی قرار بگیرد.»
به گزارش فکرشهر، سیدحسین موسوی تبریزی، دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم، در یادداشتی در روزنامه ایران نوشت: «تهدیدات سخیف اخیر علیه رئیسجمهوری خود بهتنهایی میتواند موجبات تأسف از سقوط اخلاق نقد و رقابت سیاسی در کشور باشد اما تأسف بیشتر از آن سو است که این اتفاق مسبوق به سابقهای طولانی است و به طور مکرر در حال تکرار است و در این شرایط نهتنها مرتکبین مورد نصیحت و هشدار خاصی قرار نمیگیرند که حتی در جاهایی حرکتهای آنها مورد تکریم هم واقع میشود. حرکتهایی که نه شکل آن از نظر ادب بیان مسأله سنخیتی با اخلاق اسلامی و انقلابی ما دارد و نه محتوای آن از منظر ضربه به وحدت و ایجاد دوقطبی را میتوان در تناسب با تدبیر و عقلانیت دانست.
این که آحاد مردم ما در بیان انتقادات و نظرات خود و حتی طرح مخالفتهای خویش در مقابل هر مقام و دستگاهی احساس امنیت و آزادی کنند، امری است زیبنده انقلاب که میتواند مایه مباهات فرهنگ سیاسی کشور ما باشد اما این که در شرایطی که چنین امکانی به صورت کامل برای همه مردم وجود ندارد و حتی در بیان برخی انتقادات ساده هم مشکل داریم، عدهای برای طرح توهین و افترا و بیان هر نوع هتک حرمتی دارای امنیت و آزادی باشند نه تنها سنخیتی با عدالت ندارد که میتواند جای سؤال جدی قرار بگیرد.
به طور مثال جای سؤال است که آیا طرح دروغ و بهتانی آشکار مانند شعار معروف «استخر فرح» و تهدید روشن عالیترین مقام اجرایی کشور با این دروغ نباید مورد پیگرد حداقلی قرار بگیرد؟ مهمتر این است که این جریان یا خود را به مثابه اصل نظام میداند و از موضع کلیت نظام با دیگران حرف میزند یا این که بر نفوذ و ارتباط خود با بخشهای مهم نظام تأکید دارد. ادعایی که وقتی با رفتارهایی شبیه شعار سخیف «استخر فرح» درآمیخته میشود میتواند اصل نظام را با بهتان و تهمتی بزرگ مواجه کند و زمینهساز موجسواری دشمنان قسمخورده ما گردد.
اما در این میان شاید مهمترین نکته بحث قانون باشد. تکرار اتفاق توهین به برخی مقامات از یک جریان خاص و عدم مواجهه با آن در شرایطی که گروهی دیگر از همین مردم به سبب طرح مسائلی به مراتب آرامتر و مؤدبانهتر از این دچار زحمت و مشکل قضایی میشوند این پیام را به جامعه دارد که در این کشور برای حاکمیت قانون شهروند درجه یک و دو و سه داریم. اتفاقی که اولین و سریعترین پیامد آن سلب اعتماد جامعه خواهد بود.
مضاف بر این کسانی که امروز به درست یا غلط معترض دولت و شخص رئیسجمهوری هستند و آنها را با شیوههای مبتنی بر تهمت و افترا و فحاشی به بیعدالتی متهم میکنند پیش از هر کس دیگری باید خود پاسخگوی این پرسش باشند که آیا برخورد دوگانه با رفتارهای آنها و آزادی بیان و امنیت ویژهای که در قیاس با دیگر گرایشهای سیاسی دارند، خود تجلی و نمود نوعی بیعدالتی در جامعه نیست؟
آیا همین نوع بیعدالتیها نمیتواند زمینهساز رسیدن برخی به موقعیتهای ویژهتر نسبت به دیگران و در پی آن بروز فساد و تخلف باشد؟
قطعاً هیچ کسی نیست که تبلور و تجلی آزادی بیان به نوعی که همه آحاد ملت بتوانند حاکمان خود را با آزادی کامل نقد کرده و به چالش بکشند، را خواستار نباشد بلکه این مهم موجب سرافرازی تمام شهروندان نیز خواهد بود.
اما باید توجه داشت که روشهای غیر اخلاقی و تهمتآلود و تأمین امنیت برای حامیان طیفهای محدود و مشخصی از جریانهای سیاسی نه تنها تبلور آزادی بیان نیست بلکه درست در نقطه مقابل آن قرار دارد و میتواند خطر تسلط و تثبیت تکصدایی را دوچندان کند.»