فکرشهر: مقامات شوروی هم همراه با دیگر دولتها با وقاحتی که فقط از خودشان برمیآمد، انگشت اتهام را به سمت نازیها میگرفتند و حتی مدعی احقاق حق این قربانیان میشدند. اما لهستانیهای در تبعید با همراهی چند سازمان بینالمللی مثل صلیب سرخ و عدهای خبرنگار شریف و جسور، حقیقت را کشف و افشا کردند که معلوم شد آمار کشتهها نه ۲۲ هزار نفر که احتمالا عددی بیشتر از ۲۵ هزار نفر بوده است.
به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «سرنوشت این چند هزار نفر تا مدتی معلوم نبود و کسی اطلاع دقیق از آن چه بر سرشان آمده بود، نداشت. تا این که نازیهای اشغالگر، آوریل ۱۹۴۳ در چنین روزی اجساد گروهی از آنان را در گوری دستهجمعی در جنگلی نزدیک به کاتین (ناحیهای روستایی در غرب روسیه) کشف کردند و گفتند این هم جنایتی از جنایتهای حکومت شوروی است. آن زمان کسی حرفشان را باور نکرد - یا نخواست که باور کند - چون آلمانیها «دشمن بزرگ» بودند و شوروی دشمنِ این دشمن بزرگ و در واقع یکی از متفقین. حتی بعد از جنگ در دادگاه نورنبرگ که برای محاکمه سران حزب نازی برپا شد همچنان همه این جنایت را کار آلمانیها و به دستور هیتلر میدانستند. هیتلر هیولای بدنامی بود که هر جنایتی هر چقدر هم بزرگ - حتی بدون سند و مدرک کافی - به او میچسبید. اما ماجرا واقعا چه بود؟
زمانی که سربازان شوروی مرزهای لهستان را زیر پا گذاشتند و این کشور را اشغال کردند تقریبا همه افسران ارتش به اضافه نیروهای پلیس و بسیاری از روشنفکران و تحصیلکردگان این کشور را دستگیر و زندانی کردند. آن زمان تعداد این زندانیان را ۲۲ هزار نفر میدانستند که همگی آنان را گویا گروهگروه سوار کامیونهای بزرگ به جنگلهای حوالی کاتین بردند و کشتند. هدفشان از این جنایت این بود که لهستان را از مردان و زنان مستقل و قوی «پاک» (یا در واقع محروم) کنند و هر کسی را که شاید روزی قدمی در مخالفت با سلطه شوروی بردارد، حذف کرده باشند. این جنایت به دستور استالین و زیر نظر لاورنتی بریا انجام گرفت و از این رو حداقل در این یک مورد نازیها مجرم اصلی نبودند. (هر چند هیتلر به خاطر معاهدهای که پیش از شروع جنگ با استالین امضا و در آن لهستان را با او تقسیم کرد شریک جرم بودو) بریا در نامهای به استالین نوشته بود این مردان و زنان همگی «دشمنان خلق» و «ضد انقلاب» هستند. اگر ما بخواهیم حرفش را درست معنی کنیم منظورش این بود که آنان زیر بار زور شوروی نمیروند، خودشان را به آن راه نمیزنند، چشمانشان را روی کجیها نمیبندند و خلاصه این که برای خوردن ایدئولوژی شوروی اشتهایی از خودشان نشان نمیدهند.
البته مقامات شوروی هم همراه با دیگر دولتها با وقاحتی که فقط از خودشان برمیآمد، انگشت اتهام را به سمت نازیها میگرفتند و حتی مدعی احقاق حق این قربانیان میشدند. اما لهستانیهای در تبعید با همراهی چند سازمان بینالمللی مثل صلیب سرخ و عدهای خبرنگار شریف و جسور، حقیقت را کشف و افشا کردند که معلوم شد آمار کشتهها نه ۲۲ هزار نفر که احتمالا عددی بیشتر از ۲۵ هزار نفر بوده است که گروهی از افسران انگلیسی هم واقعیت این ماجرا را میدانستند و بنا به «مصالح سیاسی» یا «دستور از بالا» سکوت کرده بودند. این افشاگری بهتدریج انجام شد و تصویر رویداد از کنار هم گذاشتن قطعات پراکنده (روایتهای برخی شاهدان، تحقیقات میدانی، بررسی موشکافانه جریان جنگ در لهستان و ... ) ساخته شد اما حکومت شوروی همیشه نقش خود در را در آن انکار میکرد تا این که در خود روسیه هم در دو مقطع اسنادی درباره کشتار کاتین منتشر شد.
اولین بار به دستور میخائیل گورباچف و دومین بار با امضا و تایید دمیتری مدودف. کشتار کاتین یکی از تلخترین حوادث تاریخ لهستان است هر چند این کشور - امروزه ۳۸ میلیونی واقع در شرق اروپا - در تاریخ خودش فاجعه و تراژدی کم ندارد. همچنین ناگفته نماند که دو فیلم سینمایی، یکی «کاتین» (۲۰۰۷) و دیگری «آخرین شاهد» (۲۰۱۸) از این ماجرا ساخته شده که هر کدامشان فاجعه کاتین را از منظری متفاوت روایت میکنند.»