پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار استان بوشهر
مطالب بیشتر
اختصاصی «فکرشهر»
کد خبر: ۱۴۲۲۱۶
پنجشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۲ - ۰۶:۵۹

فکرشهر ـ عبدالخالق عبدالهی: دیروز پسر بچه ده – دوازده ساله ای را توی خیابان جوان دیدم که سوار موتورسیکلت بود و همزمان که با دو دستش فرمان موتور را گرفته بود، تلفن همراهش را  با سرِ شانه اش، کنار گوشش نگه داشته بود و صحبت می کرد.

بچه سال بود اما ادای آدم بزرگ ها را در می آورد. معلوم بود با دختری حرف می زند یا لااقل می خواست این طور وانمود کند.

کنارش که رسیدم، با دست اشاره کردم؛ ایستاد، تلفن را قطع کرد و مودبانه گفت: بفرمایید.

پرسیدم: عمو! چند سالته؟

جواب داد: 14 سال.

بدون مقدمه گفتم: آخه چرا این قدر برای بزرگ شدن عجله داری؟ تو می دونی بزرگ شدن یعنی چه؟

جواب نداد؛ من هم جواب نمی خواستم، می خواستم حرف های خودم را بزنم. پس ادامه دادم: می دونی بزرگ شدن یعنی با تیپا  توی زندگی پرت شدن؟ یعنی حسرت ایام شیرین کودکی در دوران ادبار بزرگسالی؟ یعنی کچلی و موی سفید و چربی و اوره و قند و فشار خون؟ خبر داری مرد شدن یعنی بدهی های بالای قوه و قسط های تمام نشدنی و شرمندگی های مالی؟ 

بنده خدا هاج و واج نگاهم می کرد و لابد با خودش می گفت «این عمو صحرایی چشه؟» اما من که سال ها قبل بند تسبیح کودکی ام پاره شده بود و هر دانه خاطراتم گوشه ای پخش و پلا  بود، بچگی مثل آینه دیروزم را توی خشت خام امروز پسرک می دیدم، توپم از توپ های حاج میرزا آقاسی هم پُرتر بود و کوتاه نمی آمدم. به یاد نوجوانی های خودم افتادم که روزی یک بار صورت صاف و نوبالغم را تیغ می زدم تا زودتر ریش و سبیل دربیاورم، سیگار دست می گرفتم و دودش را مثل آدم های عاشق بیرون می دادم، موهایم  را رو به بالا شانه می کردم و توی آفتاب که راه می رفتم سایه طاق مویم را که روی زمین می دیدم  لَذت می بردم؛ همه این کارها را می کردم که ثابت کنم بزرگ شده ام؛ مرد شده ام؛ اما امروز حسرت آن روزها را می خورم.

به یک نفر گفتند امیدوارم به خونه نرسی. جواب داد: همچی دل خوشیم وَش ندارم . با این همه عجله و اُشتو، من امروز هیچ دل خوشی از این بزرگسالی نکبتی ندارم، کاش کودکی نفرینمان می کردند که بزرگ نشویم و همچنان کودک باقی بمانیم.

می خواستم همه این ها را هم برای پسرک تعریف کنم و بگویم: «بچه، بچه بمان و زندگی کن»؛ اما او نماند، موتور را گاز داد و دور شد، انگار عجله داشت که زودتر به امور مردانه اش برسد.

نظرات بینندگان
عرب زاده
|
-
|
پنجشنبه ۱۵ تير ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۹
با سلام و عرض ادب و احترام. مثل همیشه با طنازی کلمات و شیرینی جملات درس آموزه های به وسعت طول عمر را به شیوایی تمام بتصویر کشیدید. درود بر جناب آقای عبدالخالق عبدالهی
H.d
|
-
|
جمعه ۱۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۲:۱۶
عالی مثل خاطرات مشترک.اه
حسین اکبری
|
-
|
جمعه ۱۶ تير ۱۴۰۲ - ۰۷:۱۱
درود جناب عبدالهی

بسیار عالی

ﺳﺮﮔﺸﺘﻪ ﭼﻮ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﯾﺪﯾﻢ .
ﺁﺧﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﻧﻘﻄﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ
ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر