چهارشنبه ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار سیاست
مطالب بیشتر
کد خبر: ۱۴۴۴۰۶
چهارشنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۶:۴۵

فکرشهر: نفوذ روز افزون چین در منطقه خاورمیانه و خیز کشورهای خلیج فارس برای گسترش روابط با دومین قدرت اقتصادی جهان، گمانه زنی ها را در مورد آینده نظم امنیتی منطقه و جایگاه آمریکا افزایش داده است. بیانیه مشترک منتشر شده در پایان نشست تجاری چین و کشورهای عربی در ماه مه سال جاری و گسترش روزافزون همکاری های اقتصادی میان کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و چین این سوال را مطرح می کند که ایران در سپهر سیاست خارجی چین چه جایگاهی دارد و آیا توافق مشارکت جامع راهبردی میان ایران و چین می تواند دستاوردهای مورد نظر را برای ایران تامین کند.

به گزارش فکرشهر از انتخاب، مقاله مشترک علم صالح و زکیه یزدان  شناس با عنوان مشارکت راهبردی چین و ایران و آینده هژمونی آمریکا در منطقه خلیج فارس در پی پاسخ به این سوال ها، تحولات راهبرد کلان ایران و هم چنین چین را طی یک دهه گذشته بررسی کرده و نشان داده که اهداف دو کشور در چه زمینه هایی مشترک و در چه عرصه هایی متفاوت است. در ادامه خلاصه ای از ترجمه فارسی مقاله فوق که در  مجله بریتانیایی مطالعات خاورمیانه منتشر گردیده، آورده شده است.

در مارس ۲۰۲۱، ایران و چین، توافقنامه‌ای برای مشارکت دوجانبه راهبردی ۲۵ساله امضا کردند که در ژانویه ۲۰۲۲ وارد مرحله اجرایی شد. توافقِ چندبعدی کنونی واکنش‌های متفاوتی را در ایران و جامعه بین‌الملل به همراه داشته‌است. در حالی که مقامات ایرانی آن را نقطة عطفی در تاریخ دیپلماسی ایران و عاملی ضروری برای توسعه کشور می‌دانند، برخی صاحبنظران توافق ۲۵‌ساله را صرفاً لفاظی و فاقد هرگونه دستاورد قابل‌توجه برای ایران توصیف می‌کنند.

درگیری‌های منطقه‌ای مختلف و خصومت طولانی‌مدت بین تهران و واشنگتن باعث شده آمریکا و متحدانش  قدرت گرفتن ایران را برنتابند. به این ترتیب، تحریم‌های گسترده علیه ایران اعمال شده و همکاری‌های غیررسمی منطقه‌ای جدیدی مانند پیمان ابراهیم شکل گرفته‌اند. در این فضا، ایران به سمت شرق تمایل پیدا کرده است. سیاست «نگاه به شرق» ایران و «حرکت به سوی غرب» چین، واجد نقاط اشتراک هستند و می توانند برای دو طرف سودمند باشند.. راهبرد سنتی «اژدهای محتاط» پکن ممکن است با افزایش قدرت و گسترش نفوذ چین در خاورمیانه کنار برود و کاهش نسبی نفوذ و منافع آمریکا در منطقه این تغییر را بیش از پیش محتمل می‌کند.

برجسته‌ترین عاملی که تهران و پکن را به یک‌دیگر نزدیک می‌کند، مخالفت آنها با هژمونی آمریکا در سیستم بین‌المللی در حال تغییر کنونی است. ظهور چین به عنوان یک قدرت بزرگ  سیاسی، نظامی و اقتصادی، قدرت و نفوذ غرب را به طور نسبی تضعیف می‌کند. نظم بین المللی نوینی در حال شکل گیری است که باری بوزان با عنوان کثرت‌گرایی عمیق از آن یاد می کند. به تعبیر وی جامعه بین‌المللی جهانی، اکنون به وضوح از شکل دیرینه مرکز-پیرامونی خود که هسته قدرت در آن نسبتا کوچک و تحت سلطه غرب و رهبری آمریکا است، در حال دور شدن است و به سمت جهانی با هسته ای منبسط و متشکل از قدرت‌های بزرگ و منطقه‌ای حرکت می‌کند.

یکی از پیامدهای حمله آمریکا  به عراق در سال 2003 و خیزش‌های عربی در سال ۲۰۱۱ این بود که تحولات قدرت در خاورمیانه به شکلی فزاینده با درگیری‌ و خصومت‌ بین قدرت‌های بزرگ منطقه گره خورد  . کاهش نسبی قدرت آمریکا به موازات افزایش قدرت رقبایی نظیر چین،  عدم تمایل واشنگتن  به درگیری مستقیم  در امور خاورمیانه از سال ۲۰۰۸ و خروج این کشور از عراق و افغانستان، به اعتبار و توانایی آن برای مدیریت سیاست‌های منطقه‌ای در خاورمیانه آسیب رسانده است.

از سال ۲۰۱۰ تا اواخر سال ۲۰۱۲  مجموعه‌ای از رویدادهای داخلی و شرایط بین‌المللی باعث شد که ایران سیاست بیشینه سازی قدرت منطقه ای  را به عنوان راهبرد کلان خود اتخاذ کند. در این دوره احمدی‌نژاد رویکردی تقابلی در مواجهه با غرب در پیش گرفت. . افزایش درآمدهای دولت در این دوره، حداکثرسازی قدرت را ممکن و تسهیل کرد. با پایان دوره احمدی‌نژاد، نخبگان سیاسی در مورد ضرورت دستیابی به توافق هسته‌ای به اجماع رسیدند‌. ولی با وجود اجماع ملی گسترده برای حل مناقشه برنامه هسته‌ای، توافقی برای تغییر مسیر آینده سیاست خارجی ایران ایجاد نشد. در حالی که روحانی و سیاست‌گذاران خارجی اعتدال گرا به دنبال افزایش تعامل ایران با جهان از طریق حل و فصل اختلافات با آمریکا بودند، جناح‌های اصول‌گرا ، توافق هسته‌ای را صرفاً یک ابزار سیاسی-حقوقی برای لغو تحریم‌ها و به ثبات رساندن اقتصاد بحران‌زده ایران می‌دانستند. به موازات تحولات داخلی و تحولات بین‌المللی‌، منطقه نیزدستخوش تغییرات قابل توجهی شده بود. در سال ۲۰۱۴، به دنبال حملات تروریستی داعش به موصل و تکریت، حضور نظامی ایران در منطقه گسترش یافت. ایران تصمیم گرفت برای حفظ تمامیت ارضی و جلوگیری از تهاجم داعش به مرزهای غربی خود، خارج از مرزهای جغرافیایی با تروریست‌ها بجنگد. حضور مستقیم نظامی ایران در سوریه و عراق این فرصت را برای ایران ایجاد کرد تا قدرت و نفوذ منطقه‌ای خود را گسترش دهد. اما از نظر سیاسی، اختلافات داخلی و موانع بین‌المللی مانع از پیشروی ایران به سمت تعامل بیشتر با جهان شد.

تحولات منطقه‌ای در این مقطع به نفع ایران بود. موجِ جنگ‌های داخلی نهایتا به نفع طولانی‌ترین متحد تهران یعنی دمشق، پایان یافت. نیروهای عراقی با کمک ایران و شبه‌نظامیان مورد حمایتشان توانستند داعش را از موصل بیرون کنند. ایران به بزرگترین میزان قدرت و نفوذ منطقه‌ای خود از زمان خیزش عربی دست یافت و برای حفاظت از دستاوردهای خود، رویکرد صبر استراتژیک رابرابر اقدامات تحریک‌آمیز اسرائیل در سوریه و آب‌های بین‌المللی اتخاذ کرد.

خروج آمریکا از توافق هسته‌ای در سال ۲۰۱۸  نقطه عطفی در سیاست خارجی ایران بود. تشدید بدبینی نسبت به آمریکا با تحولات مهم منطقه‌ای و بین‌المللی همراه شد. پس از ۲۰۱۶، آمریکا نشان داده بود که تمایلی به درگیری مستقیم در مسائل امنیتی خاورمیانه ندارد و بر نقش متحدان خود در حفظ نظم منطقه تأکید کرده بود. آغاز خروج نیروهای آمریکا از افغانستان، مذاکره با طالبان، پیمان ابراهیم و کشاندن اسرائیل به خلیج فارس، همگی شواهدی در تایید این رویکرد آمریکا بودند. در کنار تحولات منطقه‌ای، رقابت بین‌المللی بین واشنگتن و پکن نیز شدت یافت .تنش های دوجانبه میان چین و آمریکا با آغاز جنگ تجاری به اوج خود رسید و برخی از مفسران را بر آن داشت که از مفهوم جنگ سرد جدید صحبت کنند. نابودی توافق هسته‌ای، تشدید بی‌اعتمادی به آمریکا، به‌ویژه پس از ترور ژنرال  قاسم سلیمانی و تحولات بین‌المللی و منطقه‌ای، ایران را ترغیب کرد که از راهبرد کلان تعامل فاصله بگیرد. اگرچه دولت رئیسی همچنان به دنبال احیای توافق هسته ای است، اما آن را تنها راه‌حلی کوتاه‌مدت و مناسب برای کاهش فشار نسبی تحریم‌ها بر اقتصاد کشور می‌داند. مقامات ایرانی به این نتیجه رسیده‌اند که نظم بین‌المللی به نفع قدرت‌های شرقی در حال تغییر است. اگر چین به عنوان مهم‌ترین بازیگر نظم نوظهور، هویت و جایگاه ایران را به رسمیت بشناسد، جمهوری اسلامی نیز با این نظم نوظهور جهانی و منافع بازیگران اصلی آن مشکلی نخواهد داشت..چین رویکرد مداخله‌جویانه ندارد، خلاف آمریکا ارزش‌های خود را جهانی تعریف نمی‌کند و به دنبال تغییر نظام سیاسی در ایران نیست.

ایران چهار راهبرد دفاعی جدید برای مقابله با  رقبا و دشمنان قدرتمند خود، یعنی آمریکا و اسرائیل در ساختار امنیتی جدید خاورمیانه اتخاذ کرده است. نخست، ایران به دنبال گسترش منطقه درگیری خود از دریای عمان به دریای مدیترانه است. دوم، مبنای سیاست ایران برپایة طولانی‌کردن درگیری در منطقه است. این امر، ورود به جنگ‌های طولانی‌مدت و بی‌پایان را برای آمریکا و سایر دموکراسی‌ها با توجه به حساسیت افکار عمومی سخت‌تر می‌کند. ثالثاً، ایران اقدام به تنوع بخشیدن به مبارزات نظامی خود کرده و فراتر از جنگ عادی به جنگ‌های نامنظم و نامتقارن رفته‌است. این ممکن است به ایران، که نمی‌تواند با قدرت نظامی قدرتمند آمریکا برابری کند، اجازه دهد تا انواع جدیدی از جنگ‌ها را محقق کند که در آن پتانسیل بیشتری دارد. چهارم، ایران همچنین از رقبای جهانی آمریکا مانند روسیه و چین دعوت کرده است تا از نظر سیاسی، نظامی و اقتصادی از ایران حمایت کنند. ایران برای گسترش جغرافیایی منطقه جنگی در منطقه، استراتژی امنیتی دفاع در عمق خود را پی‌‌ریزی کرده است تا منطقه وسیعی از دریای عمان تا دریای مدیترانه را پوشش دهد. ایران از طریق نیروهای نیابتی و متحدان خود نفوذ ملموسی در لبنان، سوریه و عراق ایجاد کرده‌است

در سوی دیگر، راهبرد چین در خاورمیانه مبنی بر دو رویکرد سیاسی اصلی است: نخست، چین به دنبال ایجاد روابط متعادل و پایدار با همه کشورهای خاورمیانه به ویژه قدرت‌های بزرگ در منطقه خلیج فارس است. میانجیگری در توافق ایران و عربستان که در مارس 2023 منعقد شد، تحولی عمیقاً مهم است. دوم، چین به دنبال موازنه نفوذ در خاورمیانه  - به جای موازنه قدرت - بدون استقرار نیروی نظامی در منطقه است. یکی از ویژگی‌های ایران که آن را برای چین ارزشمند می‌کند، توانایی‌اش در جلوگیری از قدرت‌گیری آمریکا در خلیج فارس است.

مشارکت راهبردی چین و ایران بر مناطق همسایه، به ویژه جنوب آسیا نیز تأثیر خواهد گذاشت. روابط نزدیک هند با واشنگتن تا حدی در کلید خوردن برنامه‌های مشارکتی ایران و چین نقش داشته است. چین اکنون این شانس را دارد که بندر چابهار را به گوادر، که یک مرکز مهم در طرح کمربند و جاده است، متصل کند و «رشته مروارید» چین را تقویت و برنامه‌های استراتژیکی هند را تضعیف کند. به این ترتیب، شراکت جدید چین و ایران در نهایت منافع هند در منطقه را تضعیف خواهد کرد.

آینده روابط دوجانبه پکن و تهران تا حد زیادی به رقابت قدرت بین چین و آمریکا و مسیری که چین برای افزایش قدرت خود طی می‌کند بستگی دارد. آنچه اکنون آشکار است، این است که اهمیت این رابطه به مرور زمان بیش‌تر می‌شود و در سال‌های آینده روابط دوجانبه این دو کشور در سطح استراتژیک خود باقی می‌ماند.

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر