پنجشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۳
جستجو
آخرین اخبار جامعه
مطالب بیشتر
کد خبر: ۷۷۲۷۰
چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۵

فکرشهر: نظام‌الملک ۷۷ سال عمر کرد و سرانجام در چنین روزی، در سفر به بغداد حوالی نهاوند کشته شد (سال ۴۷۱ خورشیدی) . نوشته‌اند که نوجوانی از پیروان فرقه اسماعیلی به بهانه دادخواهی به او نزدیک شد و با دشنه‌ای که در آستینش پنهان کرده بود به وزیر زخمی کاری زد.

به گزارش فکرشهر، روزنامه اعتماد نوشت: «در دوران نه چندان طولانی پادشاهی آلب‌ارسلان سلجوقی به وزارت رسید و این مقام را در زمان فرمانروایی ملکشاه، پسر و جانشین آلب‌ارسلان هم حفظ کرد. رفته‌رفته به چنان قدرت و نفوذی دست یافت که اعضای خاندان سلطنتی و خود شاه را هم نگران کرد و چنان بر امور مسلط شد که هیچ تصمیم بزرگی بدون اجازه و تأییدش انجام نمی‌شد. یک بار در موضوعی میان او و ملکشاه اختلاف افتاد و ملکشاه کسی را پیش وزیر فرستاد و پیغام داد: «اگر در حکومت با من شریک هستی، که این امر دیگری است در غیر این صورت چرا مرز میان فرمانروایی و فرمانبرداری را رعایت نمی‌کنی؟»

وزیر بعد از شنیدن این پیغام، تقریباً بی‌درنگ به فرستاده گفت: «به سلطان بگو که اگر تاکنون ندانسته‌ای که من در این فرمانروایی شریک تویم، پس بدان که به این جایگاه نرسیدی مگر با چاره‌گری و کارگردانی من. آیا می‌خواهی که به برداشتن دوات صدارت از مقابل تو فرمان دهم؟ تحقیقاً دوات صدارت من با تاج سلطنت تو وابسته و همراه است. هر وقت این دوات را برگیری، تاج نیز از سر تو برگرفته خواهد شد.»

حرفش متکبرانه، اما درست بود. او بود که بعد از مرگ ناگهانی آلب‌ارسلان، ملکشاه را در تصاحب میراث پدری یاری داد و سایر مدعیان را سر جای خودشان نشاند. او بود که تشکیلات اداری دولت سلجوقی را بازسازی کرد و آن را مطابق مقتضیات زمانه توسعه داد. او بود که امپراتوری را از جنگ‌های داخلی و خارجی عبور داد و دولت را در مواجهه با بحران‌های بزرگ و کوچک سر پا نگه داشت. نامش ابوعلی حسن بود اما در آن روزگار او را با لقب درباری‌اش یعنی نظام‌الملک می‌شناختند و در تاریخ هم با همین نام به یاد سپرده شد. به خانواده‌ای دهقان از اهالی خراسان تعلق داشت و پدرش یکی از کارکنان دولت غزنوی در آنجا بود. خودش در طوس به دنیا آمد و از همان سال‌های جوانی، مثل پدر به کارهای دولتی و دیوانی مشغول شد. تحصیل‌کرده و بسیار باهوش بود و مکر و توطئه را به وقت ضرورت مجاز و مشروع می‌شمرد. در دوره غزنوی در حد دبیر و منشی دیوان باقی ماند اما در تغییر و تحولات بعدی و در برهه منتهی به ظهور سلجوقیان، فرصت‌های تازه‌ای برای خودش ایجاد کرد و سرانجام با خالی کردن زیر پای وزیر بزرگ (عمیدالملک کندری) جای او را گرفت. حدود ۳ دهه وزیر ماند و با تدابیری که به کار بست و تصمیم‌هایی که گرفت به چنان اعتباری دست یافت که کمتر وزیری در تاریخ ما به آن دست یافته است. ابن‌اثیر آن دوره ۳۰ ساله را عصر وزیر بزرگ نظام‌الملک نامید و بنداری اصفهانی معتقد بود بعد از مرگش همه دیدند که دوام و کارآمدی دولت سلجوقی نه به هیبت و سایه سلطان، که به تدبیر و کفایت وزیر وابسته است.

نظام‌الملک ۷۷ سال عمر کرد و سرانجام در چنین روزی، در سفر به بغداد حوالی نهاوند کشته شد (سال ۴۷۱ خورشیدی) . نوشته‌اند که نوجوانی از پیروان فرقه اسماعیلی به بهانه دادخواهی به او نزدیک شد و با دشنه‌ای که در آستینش پنهان کرده بود به وزیر زخمی کاری زد. ملکشاه هم که در این سفر بود به خیمه‌گاه وزیرش رفت و یاران و نزدیکان او را دلداری داد. هرچند خیلی‌ها همان روزها می‌گفتند که خود ملکشاه در توطئه قتل وزیرش دست داشته و قاتل نظام‌الملک فراتر از باورهای مذهبی و وفاداری به فرقه اسماعیلی، مهره بازی خاندان سلطنتی بوده است.»

ارسال نظر
آخرین اخبار
مطالب بیشتر